قلبم پر از حرف ها و بهانه هایی ست که  فکر میکردم گفتنشون باعث بشه کمی بیشتر بمونی اما هربار که میخوام بهانه ی جدیدی به زبون بیارم ، به یاد این میفتم که قدم های تو قوی تر از نوشته های منه نوشته هایی که از قلب ضعیفم نشات میگیرن و اوناهم مثل خالقشون ضعیف تر از اونی هستن که جای قدمات رو پرکنن!

اما بازهم میخواهم برایت بنویسم ....

بچه که بودم  فکر میکردم ادما هم مثل انیمیشن ها  در عین بدشانسی بهترین اتفاقا براشون میفته  و حتی اگه بمیرن بازم زنده میشن اما با هریک نفسی که میکشیدم بیشتر غرق در واقعیتی میشدم که بی هوا و  بدون خواسته ی خودم بهش معتاد شده بودم و کم کم شدم یک آدم بزرگ ! همان ادم بزرگی که سرشار  از حس خستگی و ناامیدی در افکار کو دکانه ام بود اما حال تبدیل به چیزی شده ام که کل عمرم را در هراس از ان به سر میبردم  ...

اما حالا به عنوان کسی که خودش را در بین ثانیه ها.دقیقه ها .ساعت و روزها گم کرده درک بهتری از زندگی و ادم بزرگ ها دارم 

آری من تقریبا یک ادم بزرگم  یه آدم بزرگی که میدونه دنیا گل و بلبل نیست اما خودش را با همین بهانه های کوچک گول میزنه و شاید بزرگ ترین دروغ به خود و قلب مان ماندن ادم هایی باشد که بی هوا از زندگیمان سر در اورده اند ... از کجا معلوم شاید همینطور بی هوا از دوباره مسیرشان را گم کنند!...

 این دروغ دقیقا مانند دروغ سر بازی  بود که با چشمانی سرشار از گریه بر پیشانی کودک خردسالش  بوسه میزد و به او وعده ی دیداری دوباره میداد اما...اما گلوله ی تفنگ ناشی تر از ان بود  که بهانه ای دوباره برای لبخند زدن به او بدهد....

آری آدم ها می آیند و می روند  درست مثل خودمان بعضی هایشان درس میشوند و بعضی دیگر جانی دوباره به تو میبخشند و وقتی به خود آیی میبینی شده اند نیمی از تو  و تو آنقدر برای ماندن نیمی از وجودت تلاش میکنی و بر تک تک قدم هایش بوسه میزنی که ناگهان نیم دیگر باقی مانده خودت را هم در سرمای بی رحمانه ی روزگار گم میکنی ....

شاید بی رحمانه ترین حکمی باشد که قاضی روزگار به قلبت  می دهد ....

آری من بارها نیمی از خودم را گم کرده ام میدانم اینبارهم ممکن است که دخترک وجودم در جست جوی او گم شود ...میترسم که اینبار به کل خودم را گم کنم.....

این روزها  تک تک پله های افکارم رو به پایین است همانند سراشیبی رویایت  کافی است لحظه ای به یادت بیفتم تا آغاز شود سقوط من ...

سقوطی  که رو به مرگی شیرین است ...

به شیرینی یادت...

 این روزها  سرشار م از خالی عشقت... افکارم و رویایت...

پی نوشت: 

مهربون ترینم میدونم که اینو میخونی امیدوارم بفهمی چقدر برام مهمی ....خواهر گلم...